ژوان جانژوان جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

هـــــــــــدیه ای از آسمــــــــــــون

بابای منتظر

  سلام بابایی... اول از همه بهت بگم که من مثل مامان مریمت شاعر و نویسنده نیستم که نامه های قشنگ بنویسم... من یه کارمند بانکم که 7 ساله غیر از دفترچه پس انداز چیزی ننوشتم!!! خب بابایی... الان که دارم اینا رو واست می نویسم تو 2 ماه و 20 روزه که تو دل مامانی هستی  ( از اون بالا تقلب کردم  ) امیدوارم اونجا بهت خوش بگذره... چند وقت دیگه میای پیشمون... راستی 2 روز دیگه قراره بریم دوباره روی ماهتو ببینیم. نمی دونی چقد دوست دارم فسقلی من ایشالا که سالم و سلامت باشی مامانو اذیت نکنی ها! شب بخیر بابایی   ...
22 آبان 1391

برای بهترین مامان دنیا

    مامان خوبم ... هر چی بیشتر فکر میکنم پیدا کردن یه راهی که بتونم باهاش یه گوشه از زحمات تو رو جبران کنم سخت تر میشه! من تازه دارم میفهمم که تو چقد منو دوست داری... چقد بهم اهمیت میدی و  چقد به خاطر من خودت رو تو زحمت و سختی می اندازی...این حرفو به خاطر آبگوشتی که امروز به خاطر من درست کردی نمی زنم       هر چن د فقط تویی که می تونی با این کارات منو برای تمام عمر شرمنده ی خودت کنی... منم دارم مامان میشم... یه موجود کوچولوی دوست داشتنی توی وجود من داره پرورش پیدا میکنه که حالا دیگه با فکر کردن بهش قدر تو رو بیشتر میدونم مامانم... تازه نی نی مو فقط برای یه لحظه ی کوتاه د...
17 آبان 1391

پست اول ( ده هفته و پنج روز )

  نی نی ناز من سلام انگار همین دیروز بود که برای اولین بار صدای تپش قلب کوچولوت رو شنیدم... انگار همین دیروز بود که با بابا محسن برات نامه نوشتیم. انگار همین دیروز بود که برای اولین بار تو رو دیدم... این اولین و تنها عکسیه که از تو دارم. تو الان پیش منی... همینجا... خیلی نزدیک... توی وجودمی این دفتر خاطرات رو ساختم که یادم نره این روزا چقدر قشنگن. فرشته ی کوچولوی من بیشتر از همه ی دنیا دوست دارم     ...
16 آبان 1391

مامان دلتنگ

  گل من سلام الان چند وقته ازت خبری ندارم... خیلی دلم برات تنگ شده چهار شنبه ی هفته ی دیگه وقت سونو گرافی nt دارم. خیلی برات ارزوی سلامتی دارم... مامان و بابا حسابی مواظبتن اما کسی از خواست خدا خبر نداره. امیدوارم که سالم باشی. راستی پیش دکتر شاکری وقت گرفتم. میگن ایشون میتونه هفته 12 جنسیت جنین رو هم تشخیص بده... وای که دل تو دلم نیست. البته من میدونم که تو دخملی ! اینجوری حست میکنم اما می خوام مطمئن شم و با خیال راحت برات خرید کنم تازه دلم میخواد با اسم صدات کنم...   نمی دونی من و بابایی چ قد واسه دوباره دیدنت بیتابیم... از خدا فقط سلامتیت رو میخوام بووووووووووووووووووووووووووو...
16 آبان 1391
1